وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور

ساخت وبلاگ
#یاعلے‌مدددر جنگ اُحُد وقتی کار بر رسول خدا سخت شد، این جملات بر پیامبر صلی الله علیه و آله ندا داده شد:نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِبتجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِبکلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلیبوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُصدا بزن علی علیه‌السلام را که مظهر عجایب است،و یار و یاور تو در شدائد است،و به ولایت و محبت تو یا علی علیه السلام همه‌ی غمها و غصّه‌ها منجلی است.حیوة القلوب، باب ۳۲.بحارالانوار، ج ۲۰، ص۷۳.امالی شیخ طوسی حدیث ۲۳۲.انساب النواصب، ص ۲۸‌.بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه @raz_Nahjolbalaghehنوشته شده در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 12:57 توسط : ميثم | دسته : مذهبی وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور...
ما را در سایت وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kahroba62 بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 15:23

راوی این ماجرا #لبابه همسر حضرت'>حضرت #عباس علیه السلام است ...وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد ؛ همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد ؛ امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم ؛ وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه (حضرت ام البنین سلام الله علیها) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل ، اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد :⁉️*هنوز هم شمشیر می بندد؟!شمشیر؟؟؟!نه!*پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده.⁉️یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟!از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند ، یکی از آن ها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه (حضرت ام البنین سلام الله علیها) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند. بعد در حالی که می خندید ادامه داد : ه وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور...
ما را در سایت وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kahroba62 بازدید : 268 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 15:23

[علل الشرائع] الدَّقَّاقُ وَ ابْنُ عِصَامٍ مَعاً عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ عَلِیٌّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ اسْمٌ مَا سُمِّیَ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدَهُ قَالَ لِأَنَّهُ مِیرَةُ الْعِلْمِ یُمْتَارُ مِنْهُ وَ لَا یُمْتَارُ مِنْ أَحَدٍ غَیْرِهِ قَالَ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلِمَ سُمِّیَ سَیْفُهُ ذَا الْفَقَارِ فَقَالَ علیه السلام لِأَنَّهُ مَا ضَرَبَ بِهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا أَفْقَرَهُ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَفْقَرَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَسْتُمْ کُلُّکُمْ قَائِمِینَ بِالْحَقِّ قَالَ بَلَی قُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ الْقَائِمُ قَائِماً قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ علیه السلام ضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا أَ تَغْفُلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَکَ وَ ابْنَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتَکَ مِنْ خَلْقِکَ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ قَرُّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِلْمَلَائِکَةِ فَسُرَّتِ الْمَلَائِکَةُ بِذَلِکَ فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِ وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور...
ما را در سایت وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kahroba62 بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 15:23

نام : زینب صغریکُنیه: ام کلثومجدّ مادری:#رسول_الله صلی الله علیه و آلهجدّ پدری:حضرت #ابوطالب علیه السّلامجدّه مادری:حضرت #خدیجه سلام الله علیهاجدّه پدری:#فاطمه_بنت_اسد سلام الله علیهاپدر:حضرت #أمیرالمؤمنین علیه السّلاممادر:حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیهابرادران:#امام_حسن، #امام_حسین، حضرت #محسن علیهم السّلامخواهر:حضرت #زینب سلام الله علیهاهمسر:#عون_بن_جعفر_بن_ابی_طالب علیهم السلامولادة:۱۸ شعبان سال هفتم هجریشهادة:۲۹ جمادى الثانيه سال ۶۱ هجریفرزند:دخترى به نام نَبتة سلام الله علیهامدفن:سوریه قبرستان باب الصغیرالقاب:مظلومة وحیدة الفصیحة البلیغة الشجاعة عقیلة خدر الرساله، رضیعةثدى الولاية، محبوبةالمصطفى، زاهدة، فاضلة، عاقلة، كاملة، عاملة، عابدة، محدّثه، شقیقةالحسن، شريكةالحسين، سيدالشهداء، نائبةالزهراء، الباکیه، امینةالله، الراضیةبالقدر و القضاء، ولية الله اخت‌المصائب.تعبیر معصوم نسبت به ایشان:از امام حسن و امام حسین علیهما السّلام نقل شده است در مورد خواهرشان ام کلثوم سلام الله علیها تعبیر می کردند به(سیدةُ نساءِ المسلمین )الذریعة الطاهرة، صفحه ۱۶۲، حدیث ۲۱۶.در محاصره دشمن :امیرالمومنین علیه السّلام در ضمن حدیثی از سرنوشت #عمر و #ابوبکر در هنگامه ظهور، میفرمایند:سپس آنها را باهیزمِ همان آتشی که درِ خانه ام افروختند،تامرا و فاطمه ودو پسرم حسن وحسین ودو دخترم زینب و ام کلثوم (علیهم السلام) رابسوزانند،طمعه حریق نموده و خاکسترشان رابه دریا میریزد.ارشادالقلوب دیلمی، جلد ۲، صفحه ۲۸۶.لحظه واپسین مادرش حضرت زهرا علیها السلام :آنگاه #ام_کلثوم را به سینه چسبانید و فرمودند:اِذا بَلَغها فَلَها فِی المنزل ثُمّ الله لها.چون ام کلثوم به سنّ بلوغ رسید،آنچه در خانه است از آنِ اوست،پس وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور...
ما را در سایت وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kahroba62 بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:05

واردشده است که وقتے پیشانے حضرت به خاڪ افتاد حضرت این فراز انتهایے را شروع کرد و فرمود:«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ» و این خیلے مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است.درعبارت سجده زیارت عاشورا مے خوانیم:«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عليه السلام‏»زیارت عاشورا حدیث قدسے است و اولین کسے که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا را براے عموم مردم خواند،امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم،او از پدرش او از جد ما از پیامبر (ص)و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود:السلام علیڪ یا أبا عبدالله.یعنے متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است.روایت وارد شده که سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند،این خیلے مهم است؛ یڪ بار سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهاے زیارت را خواندند و یڪ بار از صبح عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتے تکه اے از زیارت عاشورا را خواندنداین مطلب از یڪ جنبه بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه‌ هاست،آن مرتبه اے که کامل خواندند بین الصلاتین بود اما یڪ بارے را که تکه تکه خواندند تمام فرازهاے زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازے که الان سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده هاے آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب،کلمه سجده در تم وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور...
ما را در سایت وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kahroba62 بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:05

عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا *خدا را زیارت کند*تمام روزها روزه بود.در حال اعتکاف.از خلق الله بریده بود.صبح به صیام و شب به قیام.زاری و تضرع به درگاه اوشب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر *برو خدا را ز یارت خواهی کرد*عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت...می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،*قصد فروش آنرا داشت...*به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی*پیرزن می گفت:نمیشه۶ریال بخرید؟*مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.*بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.*مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم، خرید دارید؟*مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟*پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،*امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!*پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!مسگر گفت: ابدا"دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.*ن که ناظر ماجرا بودم*و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند*آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!*مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!! وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور...
ما را در سایت وفاق ملی جهت تعجیل در ظهور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kahroba62 بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:05